vasael.ir

کد خبر: ۱۶۰۶۱
تاریخ انتشار: ۰۷ اسفند ۱۳۹۸ - ۱۶:۰۸ - 26 February 2020
آیت الله اراکی / ۳۰

فقه فرهنگ | نقش عرف در استنباط از منابع / آیه «جهر بالسوء» و موارد افشاگری ظلم

وسائل ـ آیت الله محسن اراکی گفت: تا کسی مناسبات عرفی را به دست نیاورد، نمی‌تواند به معنای کلام پی‌ببرد.

به گزارش خبرنگار وسائل، آیت الله محسن اراکی در سی امینفقه فرهنگ | نقش عرف در استنباط از منابع / آیه «جهر بالسوء» و موارد افشاگری ظلم جلسه درس خارج فقه و فرهنگ؛ نقش عرف در استنباط  از منابع را مورد بررسی قرار داد و گفت: معنی اینکه انسان باید مناسبات عرفی کلام را بداند تا بتواند مقصود واقعی متکلم را متوجه شود در همین جاها مشخص می‌شود؛ تا کسی مناسبات عرفی را به دست نیاورد، نمی‌تواند به معنای کلام پی ببرد.

استاد درس خارج حوزه علمیه قم بیان داشت: یعنی اگر کسی بخواهد به دلالت‌های معجمی اکتفا کند و به کتاب لغت مراجعه کند تا بخواهد ببیند که معنای یک کلمه در لغت چیست، این کار کفایت نمی‌کند؛ به دلیل اینکه بسیاری از دلالت‌ها را مناسبات مقارن کلام، به کلام می‌دهد، بسیاری از دلالت‌ها را لوازم عقلی کلام به کلام می‌دهد، بسیاری از دلالت‌ها را ارتکازات عرفی به کلام می‌دهد و لذا انسان اگر بخواهد ظاهر کلام را به دست بیاورد - ظاهری که مراد متکلم را بیان می‌کند و کاشف از مراد است- باید همه قرائن حافی در کلام را در نظر بگیرد.

عضو مجلس خبرگان رهبری مطلب دوم خود را درباره جمله مستثنی منه که «لا یُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ» بود اختصاص داد و اظهار داشت: حالا که معلوم شد لا یحب افاده حرمت می‌کند و تنها افاده نفی رجحان نمی‌کند عرض دیگر ما این است که در «لا یُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ» آیا این قول مخصوص قول گفتاری است؟ بحث ما این است که اینجا عُرفاً از «قول»، مطلق البیان برداشت می‌شود

وی درباره جمله استثنائیه «إِلاَّ مَنْ ظُلِمَ» افزود: در اینجا نیز به دو مطلب اشاره می‌شود؛ مطلب اول اینکه این جمله «إِلاَّ مَنْ ظُلِمَ» چون استثنای از «لا یُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ» است (استثنای از حکم حرمت است) پس افاده رفع حذر از مظلوم می‌کند.

آیت الله اراکی تصریح کرد: لذا مظلوم یجوز له الحجر بالسوء من القول و این لا یحب شامل مظلوم نمی‌شود. این مطلب اولی که از این جمله استثنا برداشت می‌شود. پس بر مظلوم جایز است که جهر بالسوء انجام دهد، به دلیل اینکه گفته شد لا یحب یعنی یحرم پس «إِلاَّ مَنْ ظُلِمَ» یعنی این حذر اینجا رفع شده است یعنی برای کسی که به او ظلم شود جایز است که جهر بالسوء کند.

 

خلاصه جلسه گذشته

آیت الله محسن اراکی در جلسه گذشته آیه دوم سوره نساء را مورد بحث و بررسی قرارداد و گفت: خداوند متعال در این آیه می فرماید «لا یُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلاَّ مَنْ ظُلِمَ وَ کانَ اللَّهُ سَمیعاً عَلیماً» در این آیه چند بحث وجود دارد؛ بحث اول در پیرامون استدلال به این آیه دلالت آن بر حرمت نشر قول یا فعل بد است. مطلب اول در اصل استفاده تحریم است؛ یعنی در حکم یعنی باید ببینیم موضوعش آیا خصوص قول است یا شامل ترویج فعل هم می‌شود.

عضو مجلس خبرگان رهبری  بیان داشت: مرحوم آقای خویی قدس الله روحه در مصباح الفقاهه در دلالت این «لا یحب» بر حرمت، تشکیک می‌کند عبارت ایشان این است که می‌فرماید «لا یستفاد منها التحریم، فان عدم المحبوبیة اعم منه ومن الکراهة المصطلحة.» اینکه این دوست ندارم خدا هم تحریم و هم کراهت را فرا می‌گیرد.

وی درباره «مویدات قرآنی استظهار مبغوضیت از عبارت لا احب » بیان داشت: در همه تعابیر مربوط به کراهت باید قرینه‌ای مربوط به ترخیص هم باشد، مگر در موارد دیگر کراهت همین را نمی‌گویید؟ مگر نهی تنزیهی است؟ نهی چه وقت می‌تواند تنزیهی باشد؟ وقتی نهی تنزیهی است که همراه با ترخیص در فعل باشد.

آیت الله اراکی در مورد تکلیف دولت با معضل بیکاری اظهار داشت: یکی از کارهایی که از تکالیف دولت است الزام به کار است، این از چیزهایی است که در نظام مدیریت ما مغفول عنه است. بنده مشاهده کردم در انگلیس که ما حضور داشتیم آنها این موضوع را دارند؛ یعنی الزام به کار. لذا دولت موظف به اجبار به کار است منتها کاری که مناسب شخص هم باشد و بتواند آن را انجام دهد.

 

متن تقریر این جلسه را در ادامه می‌خوانید:

مقدمه

فرهنگ یک نظام ارزشی است که همه فعّالیّت‌های ارادی انسان را در برمی‌گیرد؛ مجموعه‌ای از داوری‌های ارزشیِ به هم پیوسته و متکامل درباره کلیه رفتارهای انسانیِ انسان که مجموعه ساختاری هماهنگ و واحدی را شکل می‌دهند.از سویی فرهنگ خاستگاه رفتارهای ارادی انسانیِ فردی و اجتماعی است.

لذا هرگونه تغییر در رفتارهای فردی و اجتماعی، دگرگونی در نظام فرهنگی را می‌طلبد و نیز هرگونه تغییر در نظام فرهنگی، دگرگونی در شیوه‌های رفتار انسانی را به دنبال دارد به همین جهت بررسی این نظام اجتماعی از منظر فقه و معارف اهل بیت علیهم السلام ضروری به نظر می‌رسد. در این سلسله دروس آیت الله محسن اراکی که مکتب علمی نجف و قم را توأماً درک کرده است، به بررسی این مهم می‌پردازد.

 

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ

الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَ الصَّلَاةُ عَلی سَیدِنَا مُحَمَّدٍ وَ عَلَی أَهْلِ بَیتِهِ الطَّیبِینَ الطّاهِرِین

 

مراد از قول در آیه شریفه «لا یُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْل»، مطلق اظهار و بیان است

بحث در آیه دوم بود؛ «لا یُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلاَّ مَنْ ظُلِمَ وَ کانَ اللَّهُ سَمیعاً عَلیماً». درباره این آیه و اینکه تا چه اندازه به موضوع بحث ما ارتباط دارد باید بحث کنیم. موضوع مورد نظر در این آیه در دو بخش از این آیه است؛ بخش اول درباره موضوع مستثنی منه بود که «لا یُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ» باشد. در این بخش آیه که بخش مستثنی منه است هم دو بحث داریم که بحث اول بیان شد که درباره دلالت «لا یُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ» بر حرمت بود.

 

لا یحب افاده حرمت می‌کند

مطلب دوم درباره جمله مستثنی منه که «لا یُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ» بود. حالا که معلوم شد لا یحب افاده حرمت می‌کند و تنها افاده نفی رجحان نمی‌کند عرض دیگر ما این است که در «لا یُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ» آیا این قول مخصوص قول گفتاری است؟

بحث ما این است که اینجا عُرفاً از «قول»، مطلق البیان برداشت می‌شود یعنی اینجا گفته ‌شده قول مخصوص به بیان لفظی نیست، هرچند ممکن است کسی ادا کند که قول منصرف بر بیان لفظی است اما در اینجا با توجه به مناسبات حکم و موضوع «لا یُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ» از جهر، مطلق الجهر فهمیده می‌شود و از من القول به قرینه الجهر بالسوء، مطلق البیان فهمیده می‌شود. یعنی از «لا یُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ» حالا اگر کسی جهر بالسوء کرد اما مثلاً تابلویی برداشت و نوشت فلانی فاسق است در این صورت این «لا یُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ» شامل او هم خواهد شد.

زیرا نمی‌توان گفت که فقط قول لفظی مراد است. به نظر می‌رسد که مقتضای مناسبات حکم و موضوع، الغای خصوصیت از قول لفظی است و اینکه اینجا مراد از قول، مطلق الاظهار و البیان است، نظیر آیه کریمه «آمَنَ الرَّسُولُ بِما أُنْزِلَ إِلَیْهِ مِنْ رَبِّهِ وَ الْمُؤْمِنُونَ کُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَ مَلائِکَتِهِ وَ کُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ لا نُفَرِّقُ بَیْنَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ وَ قالُوا سَمِعْنا وَ أَطَعْنا غُفْرانَکَ رَبَّنا وَ إِلَیْکَ الْمَصیرُ».

مراد از این قالوا این نیست که فقط به لفظ باشد، بلکه این قال در اینجا مطلق اعلام و اظهارِ سمعنا و اطعنا است ولو به عمل باشد. ما گفتیم که این قالوا، قالوی حالی است نه قالوی مقالی. در قرآن و در سوره‌های دیگر هم همین‌طور است برای مثال می‌فرماید: «إِنَّما کانَ قَوْلَ الْمُؤْمِنینَ إِذا دُعُوا إِلَی اللَّهِ وَ رَسُولِهِ لِیَحْکُمَ بَیْنَهُمْ أَنْ یَقُولُوا سَمِعْنا وَ أَطَعْنا وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ».

در اینجا مراد از یقولوا این نیست که اگر تنها به لفظ گفتند تمام خواهد شد؛ به دلیل اینکه در همین سوره در چند آیه قبل این هم بیان ‌شده که اینجا مراد، قول فعلی است نه صرفاً قول لفظ باشد. در هرصورت ما از کلمه «لا یُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ» این را می‌فهمیم. حرف مِن «‌من بیانیه» است و این موضوع معلوم است؛ یعنی الجهر من القول، اما آیا نکته این قول جهری بودنش است، لذا اگر این جهر، جهر به بیانی از نوع فعل انجام گرفت؛ شامل همان لا یحب هم می‌شود.

 

پی بردن به مناسبات عرفی، لازمه فهم معنای کلام

یک نکته؛ معنی اینکه انسان باید مناسبات عرفی کلام را بداند تا بتواند مقصود واقعی متکلم را متوجه شود در همین جاها مشخص می‌شود؛ تا کسی مناسبات عرفی را به دست نیاورد، نمی‌تواند به معنای کلام پی ببرد. یعنی اگر کسی بخواهد به دلالت‌های معجمی اکتفا کند و به کتاب لغت مراجعه کند تا بخواهد ببیند که معنای یک کلمه در لغت چیست، این کار کفایت نمی‌کند.

به دلیل اینکه بسیاری از دلالت‌ها را مناسبات مقارن کلام، به کلام می‌دهد، بسیاری از دلالت‌ها را لوازم عقلی کلام به کلام می‌دهد، بسیاری از دلالت‌ها را ارتکازات عرفی به کلام می‌دهد و لذا انسان اگر بخواهد ظاهر کلام را به دست بیاورد -ظاهری که مراد متکلم را بیان می‌کند و کاشف از مراد است- باید همه قرائن حافی در کلام را در نظر بگیرد از جمله همین موضوع است.

اینکه فرمود: «لا یُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ» در اینجا عرف از این می‌فهمند که ملاک لا یحب جهر بالسوء است و اگر فرمود من القول به دلیل اینکه قول ابزار شایع این جهر است لذا قول گفته شده است و مراد از قول صرف قول لفظی نیست بلکه هر بیانی در اینجا مشمول کلمه قول است. لذا جهر بالسوء با فیلم، جهر بالسوء با یک رفتار یا یک نمایش و یا قصه به صورت تلویحی و نه تصریحی هم مصداق جهر بالسوء است. این از بحث اول درباره مستثنی منه آیه بود.

بخش دوم درباره جمله استثناست که «إِلاَّ مَنْ ظُلِمَ» است. در اینجا نیز به دو مطلب اشاره می‌شود؛ مطلب اول اینکه این جمله «إِلاَّ مَنْ ظُلِمَ» چون استثنای از «لا یُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ» است (استثنای از حکم حرمت است) پس افاده رفع حذر از مظلوم می‌کند لذا مظلوم یجوز له الحجر بالسوء من القول و این لا یحب شامل مظلوم نمی‌شود.

این مطلب اولی که از این جمله استثنا برداشت می‌شود. پس بر مظلوم جایز است که جهر بالسوء انجام دهد، به دلیل اینکه گفته شد لا یحب یعنی یحرم پس «إِلاَّ مَنْ ظُلِمَ» یعنی این حذر اینجا رفع شده است یعنی برای کسی که به او ظلم شود جایز است که جهر بالسوء کند.

 

دایره جواز جهر به سوء تنها در موارد ظلم است

مطلب دوم این است که آیا «إِلاَّ مَنْ ظُلِمَ» -که استثنای از حرمت جهر بالسوء است- مطلق است و دایره اطلاق آن، چه مقدار است؟ در اصول بحثی وجود دارد که اطلاق مخصِص مقدم می‌شود یا اطلاق مخصَص (اطلاق عام)؟ کدامیک قرینه بر دیگری می‌شود تا آنکه قرینه می‌شود مقدم باشد؟

در محل خود گفته‌ایم که قاعده این است اطلاق مخصِص بر اطلاق عام مقدم است؛ یعنی آن جمله‌ای که تخصیص می‌خورد اگر اطلاق داشته باشد و جمله‌ای که تخصیص میزند هم اطلاق داشته باشد در محل این دو اطلاق با هم تعارض پیدا می‌شود؛ در این صورت اطلاق خاص مقدم برای اطلاق عام است.

حال در آیه قاعده‌ این است که «لا یُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ» مطلق است؛ یعنی مطلق جهر بالسوء حرام است. «إِلاَّ مَنْ ظُلِمَ» هم یک اطلاقی دارد ـ البته این اطلاق اطلاق بدوی است ـ یعنی الا المظلوم، پس برای مظلوم جایز است که جهر بالسوء من القول انجام دهد، آیا این اطلاق دارد؟

یعنی هرکس مظلوم شد هرچه خواست بگوید؟ تخصیصی که در «إِلاَّ مَنْ ظُلِمَ» آمده اگر بگوییم اطلاقی دارد که این اطلاقش کلاً «لا یُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ» را از بین می‌برد و برای آن هیچ موردی را نمی‌گذار، آیا این‌چنین است؟ یعنی «یجوز للمظلوم أن یجهر بالسوء من القول مطلقاً» و این اطلاقش هم بگوییم مقدم می‌شود بر اطلاق «لا یُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ» و بنابراین «للمظلوم أن یقول ما یشاء».

اما خیر این‌چنین نیست؛ در اینجا گرچه اطلاق مخصِص مقدم است اما اینجا ادعا می‌شود که چنین اطلاقی در مخصص وجود ندارد؛ «إِلاَّ مَنْ ظُلِمَ» اطلاقی ندارد که نشان دهد که «للمظلوم أن یقول و أن یجهر بالسوء من القول کیف ما اراد و کیف ما یشاء». در اینجا برگشت «إِلاَّ مَنْ ظُلِمَ» به این است که «یجوز جهر بالسوء من القول لمن ظلم».

ولی این یجوز با توجه به کلمه المظلوم یا «إِلاَّ مَنْ ظُلِمَ» اینجا مناسبات حکم و موضوع مانع انعقاد اطلاقی می‌شود که در «إِلاَّ مَنْ ظُلِمَ» که شامل کل ما یجهر السوء من القول شود. به مناسبات حکم و موضوع از «إِلاَّ مَنْ ظُلِمَ» می‌فهمیم که این رفع حذر مختص به دایره ظلم و مظلومیت است؛ یعنی «فی ما ظلم فیه» پس «إِلاَّ مَنْ ظُلِمَ» چنین می‌شود: «یجوز لمن ظلم أن یجهر بالسوء» به کدام سوء؟ به سوء ظلم به او و من القول و نه مطلق جهر به السوء باشد.

فرض کنید یک شخصی مال کسی را خورده و یک اشتباهی کرده بعد شخصی بیایید به او بگوید ای ولد الزنا یا دشنام‌های دیگر به او بدهد، این کار جایز نیست یعنی به دلیل اینکه مظلوم است اجازه دارد که جهر بالسوء انجام دهد هر طور که بخواهد و به هر شکلی باشد.

بنابراین قطعاً این آیه چنین دلالتی ندارد. البته در خصوص آن چیزی که ظلم در آن شده است آیه دلالت دارد؛ یعنی خود این «إِلاَّ مَنْ ظُلِمَ» قرینه می‌شود بر اینکه این یجوز، یجوز جهر بالسوء من القول در خود فی ما ظلم است، این «إِلاَّ مَنْ ظُلِمَ» یعنی یجوز لک جهر بالسوء در همین چیزی که ظلمتَ فیه است. مثلاً مال او را برده‌اند که در این صورت اجازه دارد در آن موضوع جهر بالسوء انجام دهد./905/422/ح

 

تهیه و تنظیم: محرم آتش افروز

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۱۱ / ۰۲ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۴۳:۳۶
طلوع افتاب
۰۶:۱۶:۴۰
اذان ظهر
۱۳:۰۴:۰۹
غروب آفتاب
۱۹:۵۰:۵۸
اذان مغرب
۲۰:۰۸:۵۸